از خروج اداره تا به دنیا اومدن اولین دخترخالت
مشروح خاطرات :
+از سازمان اومدم بیرون
نام مبارک حضرت علی (ع) رو بردیم ک کار برکت بگیره ... تماس الکی ، نقش بازی کردن و... زشته بخدا واسه شما زشته ... باید حرمت نگه دارم و نمیشه بهتون بگم ک فهمیدم این کارناشایست رو ، ولی خب تحملش هم سخته ... دور از شما دوست ترم با شما.
+ یه ده روزی هم آقای پ کربلا بودن و همه ی امور رو دوش ما. مسئولیتی بس بزرگ که خداروشکر انجام شد و رضایت بخش بود. خلق خدا راضی بودن خدا رو از کوجا بدونم ؟ هوم ؟ راضی باش لدفن خداجان .
+اصن بخشنامه از تهران اومده یه مورد هم نمیشه ... تو بگو یه مداد. تو جذب هم که دیگه بلاکیم ... نیروی خوبی از کفتون رفت من اگه مسئول بودم حتما این آقا رو جذب میکردم حتما.
+انتخابات و پرسشنامه ها
+سایت mohtashaam.ir هم تحویل داده شد .
+ مهمترین خاطره هم به دنیا اومدن نرگسی جانِ منه که اولین دخترخالم هست