يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ق.ظ
مثه هدیه توی دستم :))
+آخرین باری که خیلی خیلی خیلی از هدیه دادن لذت برده بودم ، هدیه به ف.ر بود ... تابستان 88 مشهد مقدس ازونایی بود که باطنش و خوبی هاش آدمو جذب می کرد بعدش هروقت این آهنگ بنیامین رو میشنیدم ( مثه هدیه توی دستم ، مثه اون حالی که داشتم وقتی هدیه رو می بستم ... ) یاد اون روز میفتادم.
تا همین دیروز ... ایندفه دیگه رو زمین نبودم ، پرواز میکردم ... خیلی خوب ، خیلی لذت بخش هر چی میدیدم دوست داشتم بخرم دیروز دیدم چقدر چیزهای ساده میتونن دوست داشتنی باشن وقتی قراره به ادم های خوب تعلق پیدا کنن
+ آدم خوبی که از زمین بردیم آسمون ... مچکرم
۹۴/۰۸/۱۷